سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

سلام این نامه سرگشاده آنجلینا جولیه به فرج الله سلحشور 
قضاوتش با خودتون!!!
پ ن الف:اونایی که خودشون رو غرق در آزادی میدونند مثل ماهی میمونند که تو تنگند و به ماهیان دریا فخر میفروشند به ناز و نعمت اندکشان!!
 
 >چند روز پیش، روز شنبه 23 مهر، آقای فرج‌الله سلحشور در گفتگوی اختصاصی با

«خبرگزاری کانون دانش آموزی ایران(پانا)» گفتند: «آمدن آنجلینا جولی به ایران
اتفاق خوبی است برای سینمایی که «فاحشه‌خانه» است. این سینما باید هم برای
ادامه فعالیت خود فاحشه بین‌المللی بیاورد.»( ظاهرا اصل مصاحبه در پانا حذف
شده است.) نسبت به این اظهارات واکنش‌های مختلفی از سوی بازیگران و سایر
دست‌اندرکاران سینمای ایران صورت گرفت و هر کس به نحوی صحبت‌های ایشان را مورد
انتقاد قرار داد (برخی از این انتقادات) تا این که ایشان عقب‌نشینی کردند و
گفتند:«من با
 صحبت‌های خودم قصد داشتم که نسبت به دعوت آنجلیا جولی به ایران واکنش
نشان دهم و بگویم که سینمای ایران هرزه‌خانه نیست.»(منبع) او هرچند از
بازیگران زن ایرانی معذرت خواهی کرد اما همچنان هرزه و فاحشه بودن
آنجلینا جولی را مورد تایید قرار داد و صهیونیست بودن را هم به صفت‌های
پیشین افزود. آنجلینا جولی امروز صبح نامه‌ی سرگشاده‌یی خطاب به ایشان
منتشر کرد که در خبرگزاری‌های مختلف امروز انعکاس پیدا کرد. ترجمه‌ی آن
را با کمی دخل و تصرف در ادامه می‌آورم:
>آقای سلحشور عزیز،
>متن ترجمه‌ی شده‌ی سخنان شما را در باره‌ی خودم و سینمای ایران خواندم و
بسیار متاسف شدم. پیش از این من آشنایی زیادی با سینمای ایران نداشتم. قبلا
نام‌هایی مانند امیر نادری، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، رخشان بنی‌اعتماد…
و تنی چند را شنیده بودم و موفق به دیدن برخی از آثار سینمایی ایشان شده بودم
اما افتخار آشنایی با شما را نداشتم حرف‌های شما مرا واداشت تا در مورد سینمای
ایران بیشتر تحقیق کنم و این به قول شما حکایت همان عدوی ست که سبب خیر
می‌شود. در تحقیق من از سینمای ایران با نام میرزا
 ابراهیم‌خان صحاف‌باشی آشنا شدم که جهان‌گردی روشنفکر بود و نخستین
پرژکتور را به ایران آورد و اولین سینما را در ایران تاسیس کرد. او
سفرنامه‌یی دارد. در مقاله‌یی خواندم که در سفرنامه‌اش ماجراهای مختلفی
از لندن آن سال‌ها، اواخر قرن نوزدهم، نقل می‌کند و از جمله
می‌نویسد:«(نقل به مفهوم) دو ثلث زنان لندن فاحشه‌اند و یک ثلث دیگر هم
چنین‌اند اما نمود ندارند.» احتمالا به این دلیل او زنان قرن نوزدهمی
لندن را فاحشه می‌دانسته است که با مردان دست می‌داده‌اند، لبخند
می‌زندند و گاه بدون کلاه و روسری در معابر عمومی دیده می‌شدند و از نظر
 او این‌کارها را فقط زنان فاحشه انجام می‌داند.(شرح حال خواندنی میرزا
ایراهیم خان صحاف‌باشی) به هر روی این‌گونه که پیداست امروز نیز بعد از
صد و اندی سال شما هم ملاک‌تان برای فاحشه خواندن و هرزه نامیدن دیگران
همین «آزاد بودن» است و من خوشحال هستم که شما مرا با این تعبیر و تفسیر
«هرزه» می‌نامید و اگر سینمای ایران را «فاحشه‌خانه» می‌خوانید درواقع
دارید از این سینما تعریف می‌کنید و اگر بخواهیم حرف شما را برگردانیم به
سخن دنیای پیشرفته «فاحشه‌خانه» می‌شود «خانه‌ی آزادی‌خواهان» و من قبول
دارم برخی از زنان سینمای ایران زنان آزاده
 و آزادی‌خواهی هستند که در منظر شما «هرزه» دیده می‌شوند.
>اجازه بدهید مانند دوستان‌تان شما را حاج فرج صدا کنم و بگویم حاج فرج عزیز
شاید شما ندانید اما من دختری به نام زهرا دارم که در اتیوپی به دنیا آمده است
و من و همسرم او را به فرزندخوانده‌گی قبول کرده‌ایم و مانند سه فرزندی که از
«برد» به دنیا آورده‌ام و مانند پسر کامبوجی و ویتنامی‌مان دوست‌اش می‌دارم.
کمی دنیای خود را وسیع‌تر کنید بی‌شک چهره‌ی‌تان هم از این حالت عبوس نجات
پیدا می‌کند و کمی زیباتر می‌شوید چهره‌ی زیبا مهم نیست و اینقدر از این که
چهره‌ی زشتی دارید نسبت به زیبارویان حسادت نکنید روح زیبا نایاب است وگرنه تا
دلتان
 بخواهد یوسف و زلیخای زیباروی روی زمین به عمل می‌آید.
>اگر ما هم مانند شما در دو قرن پیش زنده‌گی می‌کردیم «برد» شما را دعوت به
دوئل می‌کرد و اگر فیلم «تروا» را دیده بودید حتما از این تهدید تن‌تان
می‌لرزید و حتما بسیار خوش‌حال هستید که ما چند قرنی پیشرفته‌تر هستیم و مردان
خود را صاحب زنان‌شان نمی‌دانند و شما را دعوت به دوئل نمی‌کنند. اما من شما
را دعوت می‌کنم که با دیدی فراخ‌تر به زنده‌گی و انسان و تاریخ و جهان بنگیرید
شاید از این بیماری ویران‌گر نجات پیدا کنید و چون «زلیخا» جوان و زیبا شوید.
>با بهترین آرزوها
>آنجلینا جولی ویت
>19 اکتبر 2011


[ سه شنبه 90/11/25 ] [ 4:38 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

:(
:$
:(
روزگارم 


[ دوشنبه 90/11/24 ] [ 4:35 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلااااااااااااااااااااااااام:
امروز خداوند متعال نعمت آسمونیش رو برای ما فزونی داشت و یه برف اساسی کرج بارید.
ریحانه خانوم که از خواب پا شده بود کلی ذوق کرد که بریم برف بازی...!!
بعد از صبونه با هم رفتیم تو حیاط و برف و بازی و آدم برفی درست کردن!!
تو این مدت هم کلی با هم حرف زدیم.
ریحانه گفت:مامان برف رو کی میفرسته؟!.....گفتم خدای مهربون!!
گفت:خدا.....دختر دایی حسین؟!
خندیدم و گفتم نه مامانی اون هدی است....گفت:آره دیگه خدا.....!!خیلی خنده‌دار 
 گفتم:خدای مهربون آدم نیست که.
گفت:پس چیه؟!......
گفتم:ما نمیتونیم ببینیمش!
گفت:چرا؟!
گفتم:مگه تو حرفاتو میبینی؟!
یه هو نگام کرد و گفت:نه!!بعد جمله همیشه گیشو گفت:خانوم محترم مگه آدم حرف رو میبینه؟
منم گفتم:خب نه!!خدا رو هم نمیتونیم ببینیم.
پیچاره گیج شده بود و رفت سراغ آدم برفیش.
بحث کاملا فلسفی ما با یخ کردنمون تموم شد!!
بعد هم چند تا عکس از هنر نماییمون انداختیم که برای شما هم گذاشتیم تا تو شادی برف بازی ما شریک باشید.

این خونه اسکیموییمونه!!

برف بازی.... 
اینم ریحانه است که خوابیده رو برفا تا تنه اش جا بندازه رو برفا

برف بازی ریحانه 

اینم ریحانه خانومه با آدم برفیش

برف بازی

پ ن الف:زمان برف بازی بهترین زمان برای خداشناسیه:))


[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 1:52 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

 

سلام:
east:خاور مشرق.شرق.خاور گرایی.به سوی خاور رفتن.
tea:چای.رنگ چای
can:قوطی.قوطی کنسرو.توانستن.حلبی.در قوطی ریختن.زندان کردن.اخراج کردن.ظرف.
 ماجرا از این قراره که زمان ناصرالدین شاه غربی ها زیاد مراوده داشتند با ایرانیان وقتی میان ایران و ازشون با چای پذیرایی میکردند و اونا هم براشون جالب بود و در موردش میخواستند به سرزمینشون حد اقل تعاریفی داشته باشند و از پیاله هایی که ایرانیان درونشون براشون چای می آوردند خوششون اومده بود و وقتی به سرزمینشون رفتند در تعریف کردن پیاله لفظeast.tea.can...)به کار بردند یعنی قوطی که خاور شرق (ایران) در اون چای میخورند.
بعدها که ایرانیان به غرب سفر کردند مواجه شدند با این لفظ و گفتند بهتره ما هم مثل اینا از این کلمات استفاده کنیم تا به قول امروزیا کلاس داشته باشه و بفهمند ما خارجه رفتیم(از خودمون گرفتند و به خوردمون دادند)استکان.در حالی که پیاله لفظ پارسی(east.tea.can)هست.
با خودتون از این به بعد چی تلفظ کنید.
البته خیلی کلمات دیگه هم وارد کردیم که مثلا کلاس داره و با کلاس دیده بشیم و هنوز هم وارد میکنیم!

پیاله...استکان؟
 
این با کلاسشه.

معمولی تو قهوه خونه ها.استراحتگاه های بیرون شهر

پیاله....استکان؟ 


اینم معمولی روزمره که ما توش چای میخوریم که بهش میگیم فنجون!! 

پیاله ....استکان؟ 

 بفرامایید یه پیاله چای در خدمتتون باشیم!!

 


[ سه شنبه 90/11/18 ] [ 9:11 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام:
اگه تو اینترنت یه سرچی بکنید در مورد نعل اسب مطالب زیادی نوشته شده که  هر کدوم از اونا هم برای خودشون فلسفه هایی گذاشتند!
برای فقر آهن: نعل اسب بخرید و که آهن اصله و بندازید تو آب بجوشونید و .....
برای خوش بختی:نعل اسب رو بر سر در خونه ها آویزون میکردند که بخت دخترانشون باز بشه.
 برای فال گیری:روشهایی رو به کار میگرفتند که همه دال بر تقدس نعل میکنه و عده ای هم بر این باور که بله تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها!!
نعل اسب....خوش یمنی!! 

 و این عکس هم نمونه ای از همین افکار غلط و  باطل.
البته شاید بعضی ها با روشهای اسطرلاب و.... کارهایی بکنند ولی.....
 ما در دین مبین اسلام خرافه گویی رو باطل میدونیم و سحر و جادو کننده گان نیز مورد لعن و عذاب یاد شده اند.
جدای از اینها ما از نعل خاطره خوشی نداریم و شاید این حرف و حدیث ها بعدها برای لا پوشانی کارهای خلاف خود استفاده کرده اند.
پیوست به خاطره بد:روز عاشورا و نعل های تازه سم اسبان.
پ ن الف:جنگ نرم در همه دوران بوده است و دشمن همیشه راه آباء و اجداد خورد را میرود. 


[ یکشنبه 90/11/16 ] [ 5:25 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام:
هر کاری کردم خوابم نبرد که نبرد.از گوشه کنار اتاق و پذیرایی صدای خر و پف میاد و من هنوز چشام گرم نشده.

مینویسم شاید خوابم ببرد 


 به اتفاقهایی که امروز بر من گذشت فکر میکنم تا شاید خوابم ببرد.
اما زهی خیال باطل:خواب نیز از چشمانم پرگشود.
به اردکمان فکر میکنم که خداوند غریضی غیرت را در وجودش نهاده تا هر غریبه ای راببیند نزدیک ناموسش میشود کرک و پر میکند.
به خانوم اردکه فکر میکنم که همیشه اولویت با اوست در غذا خوردن آبتنی کردن و راه رفتن و آقا اردکه به دنبالش و پشت و پناهش.
به دو مرغمان فکر میکنم که روز اول زندگی مشترکشان هر دو همسرانشان را از دست دادند و روز اول پاییز بیوه شدند و چه بد جنس بودند آن دو سگ وحشی ولگرد!!و چه بیرحمانه خروسهای ستایش دختر عمه ریحانه را پاره پاره کردند.
و چه غم انگیز بود شنیدن صدای بغض عمه ریحانه پشت گوشی از لت و پار شدن خروسهایش و برگرداندن مرغهای ریحانه.
چه جالب بود امروز در کنکاش تخم مرغ و بر خوردم به هشت تخم مرغ و اردک که واقعا سورپرایز شدم.
 چه غم انگیز که امروزم نیز بگذشت و من نیز همانم!
 چه غم انگیز تر امروز ها بگذشت و از تو ارباب خبری نیست و غم انگیز تر که در هیچ یک از خاطرات روزمره مان خبری از دعای ندبه خواندن برای امدن تو نیست.
وای بر من که روز بر من بگذرد و اشکی جان سوز از غم ندیدنت نریخته باشم .وای بر من که آن روز مایه خجالت تو باشم.
مولای من آقای من امروز نیز بگذشت و فردا نیز میگذرد!!متی ترانا و نراک؟! 

 مینویسم تا خوابم ببرد


[ یکشنبه 90/11/16 ] [ 1:38 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

 

سلام:
دوستان وبلاگ نویس مخصوصا پیام رسانی ها تو چند هفته اخیر شاهد اتفاقات ناگواری بودند که با ورود جناب مدیر پارسی بلاگ خاتمه یافت و ما هم فکر کردیم دیگه تموم شده!!
اما دو روز پیش یکی از کاربران پیام مشکوکی دریافت کرد که دوباره ما رو ناراحت کرد......!
بر وبچ محترم و پیگیر پارسی بلاگی هم سریع وارد عمل شدند و شخص مورد نظر تقلبی بود و کار ترور شخصیت رو انجام میداد.
حالا نمیدونم چه طور میشه که دست به یه همچین کار کثیفی بزنه یه شخص!
حالا با طرف یا هم بی طرف!
دو سر دعوا کشیده بودند کنار که دوباره آتیش زیر خاکستر روشن شد!

گرگ انتقام بد میدرد

خداوند در سوره های مائده و ال عمران میفرماید و الله عزیز ذو انتقام :و خداوند توانا و صاحب اتقام است.
وقتی کسی بدون در نظر گرفتن همه جوانب یک تنه به قاضی بره و دادگاهش تنها یک طرف رو مقصر بشناسه رایش میشه رایی که این کاربر داده بود .
اگر خداوند رو در تمامی کارها و اعمال خودمون ناظر بدونیم و شکی نداشته باشیم و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین اون وقت دنیا میشه مدینه فاضله.
پ ن الف:همانا خداوند به انچه انجام میدهیم آگاه است. 
پ ن ب:الهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
پ ن ج:آمین. 

 


[ شنبه 90/11/15 ] [ 4:51 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام:
خداوند متعال هدیه ای آسمونی به ما عنایت کرد تقربا سه سال پیش که شاید باقیات الصالحاتی برامون باشه و انشاءالله یاوری برای امام عصر!!تو سفر مشهد مقدس دفعه اولی که رفتیم حرم برای عرض تسلیت به امام رئوف(علیه السلام)ریحانه خانوم گفت مامان برام مقمعه میخری!!دوست دارم مثل فرشته ها بشم که بابایی میگه!
بوسیدمش و گفتم حتما.براش مقمعه به قول خودش خریدیم و کلی خوشحال بود هم تو مسیر رفت و هم برگشت.
دیروز صبح با ناراحتی اومد پیشم و گفت:مامانی قادرم توچیت شده (چادرم کوچیک شده)برام بزرگشو میخری؟
وقتی دیدم برای دختر سه سالم چادر اینقدر مهمه گفتم حتما مامانی الان میرم بیرون و برات میخرم و میام میدوزم.
گذاشتمش خونه مامان جونش و رفتم بازار و ظهر که برگشتم باز هم به اندازه مقنعه دار شدنش خوشحال بود و مجبورم کرد همون دیروز بدوزمش براش.
امروز دیدم بدون کمک من خیلی بهتر از من قادر(چادر)میگیره.
امیدوارم ذخیره آخرتمون باشه!
اینم عکسیه که الان ازش انداختم. 

حجاب دخترم


[ چهارشنبه 90/11/12 ] [ 11:47 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام:
با  تنبلی کار نشود
بعضی وقتا اتفاق میافته که ما حاجتی رو داریم و مصرانه از خداوند خواستاریم که اون اجابت بشه و خیر خودمون رو در انجام اون میدونیم!
یه بنده خدایی بود میگفت من اگه یه ملیون داشته باشم همه مشکلاتم حله و میتونم بعد با کاری که گیر میارم اون قرض رو ادا کنم و نشد که نشد.
بعد ها میگفت من اگه پنج میلیون داشته باشم این قرض هایی رو که دارم رو ادا میکنم و مشکلاتم حل میشه!
متهی این بنده خدا دسشت روی دست گذاشته بود و میگفت این کار برای من چیپه و اون کار کلاس کاری نداره و اون کار عمله ایه و..... بهانه هایی که هه شون صد من و یه قاز بودن.
سه سال خودش و خونواده اش رو علاف خودش کرد و 13 میلیون بدهی بالا آورد و حرف کسی هم روی اون شخص تاثیری نداشت.
زن.بچه.مادر.پدر و...... همه رو درگیر خودش کرد و همین طور گذشت تا اینکه با بدبختی یه کاری جور کرد.
خداوند متعال میفرماید: ( وما أَصابک مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللّه وَما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَة فَمِنْ نَفْسِکَ... ).

«آنچه از نیکى ها به تو مى رسد از ناحیه خدا است. و آنچه از بدى به تو مى رسد از ناحیه خود تو است»<<نساء 79>>
 پ ن الف:با توکل بر خداوند و تلاش و پشت کار همه کار ها آسان میشود.
پ ن ب: امام علی - علیه السّلام - فرمود: از آرزوهای باطل (نادرست و بیهوده) بپرهیزید، زیرا چه بسیارند کسانی که روز را آغاز کرده، به آخر نمی برند و چه بسیارند کسانی که در آغاز شب به آنها غبطه خورند و در پایانش بر آنها بگریند. قال الامام علی - علیه السّلام - : و اعلموا عباد الله أنَّ الأملَ یُذهبُ العقلَ و یُکذِّبُ الوَعدَ و یحثُّ علی الغفلة و یورِثُ الحسرَةَ.«تحف العقول، ص 162»
 


[ یکشنبه 90/11/9 ] [ 11:37 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

 

    سلام:دیشب مراسم شام غریبان امام رضا علیه السلام بودیم جای همه شما خالی!ولی یه مقدار زیادی تشریفات بود!میشد به جای این تشریفات زیادی کمی سرویس دهی بهتر و یا هم رایگان برای اطراف حرم می بود! تاکسی ها هم که ماشالا تو مسیر خونه هاشون مسافر میزندند با قیمتهای نجومی!مسیر حرم تا خونه مامانم اینا که همیشه دو و پونصد بیشتر نیست رو هفت هزار میگرفتند.ماشالا شهرداری و تاکسیرانی  مشهد هم بی خیال!! هر روز بدتر از دیروز!

    به نظر من امام رضا هم اصلا راضی نیست که زائرانش اینقدر اذیت بشن.
     متاسفانه اطرافیان من خیلی از سرویس دهی خیلی ضعیف مشهد الرضا تو مراسم های مذهبی تو شهر مذهبی مشهد نالان هستند!
    کی میخواد جواب بده؟؟؟؟؟ 

 


[ پنج شنبه 90/11/6 ] [ 12:36 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

شیدا....شیدا.....شیدا!!
موضوعات وب

  

 
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 273088