سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

از در که وارد شدم و کفشام رو دادم خادم امامزاده یه راست رفتم روبروی ضریح نشستم وخیره شدم به ضریح کوچیک امّا تو دل بروی امامزاده. آدمایی که میان اونجا وحاجت میگیرن همین طور که نشسته بودم و تو افکار خودم ول بودم و مث همیشه سیر وسلوکی در ضمیر ناشناخته ام داشتم!! از روبه رو دختر خانومی اومدو کنارم نشست همین طور که نگاهامون به هم دوخته شده بود با لبخندی ازش پذیرایی کردم وکنارم نشست و منم ادامه سیر وسلوکم روانجام دادم امّا بازم مث همیشه به جایی نرسیدم ؛دختر مودب وتو دل برویی بود بعد از چند دقیقه سکوت ازش پرسیدم؟

چه طور میشه گفت دوستت دارم


؟.... همیشه میای امام زاده؟!
گفت: نه!
گفت: تو چه طور؟
؟..... خب منم نه!
؟.... امّا هر وقت هم که میام دعوت میشم.
گفت: ؟!!!!؟؟
؟.... من امام زاده رو دوست دارم اونم خیلی دوسم داره وبرا همین هروقت دلم براش تنگ میشه میفهمم که دل اون بیش‌تر برا من تنگ شده برا همین اون منو دعوت میکنه منم میام پیشش.
گفت: جالبه ( همراه با لبخند البته بگم که دنیایی از سوال براش پیش اومده بود )!!
گفت: تو به امام رضا وامام زاده صالح و اینا ........اعتقاد داری؟
؟.... آره اونم خیلی
گفت: تا حالا شده آرزویی داشته باشی وبرآورده شه؟
؟.... آره
؟.... البته به چشم یه معامله نیگا نمیکنم بعد هم ماجرای میرزا جوادآقای تهرانی رو براش تعریف کردم ویکی که حاجتی داشته و .......
گفت: خیلی جالبه میشه واقعا؟
؟.... آره من امتحان کردم حتی بعضی وقتا نذرم هم اومدن به این‌جا ونگاه کردن به ضریحشه و......
گفت: تا حالا با کسی این جوری برخورد نکرده بودم با این نوع نگاه ونگرش.
؟..... مگه من چه جوریم؟!!!
گفت: یه جور دیگه ای
؟.... یکم با هم حرف زدیم وخیلی از هم خوشمون اومد تا این‌که درد دل کردو مشکلش رو گفت مث بقیه دوستام که تا باهاشون میشینم و حرف میزنم اونام آره دیگه شرو به درد دل میکنن دیگه!
من حرف زدم واون گوش داد!
اون هم گفت ومنم گوش دادم!
؟.... .........................
گفت:.....................................
؟..... ...............
گفت: ...............................................................
؟ ..... ...........
گفت: .......................................
؟ ......
این حرفامونه که سانسورش کردم !!
خدایا من در کلبه حقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریاییت نداری من چون تویی دارم وتو چون خود نداری!!
هر دومون گفتیم : البته تو دلامون: خدایا ازاعماق وجود دوستت داریم .


[ سه شنبه 87/3/28 ] [ 9:41 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

سللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللام : البته اگه جواب داشته باشه؟!!

پ ن :اینا هیچ ربطی به پستم نداره !!
پ ن1: با تموم اشکالایی که سرورهای پارسی بلاگ داره ولی با این حال از لحاظ امنیتی و آزادی بیان بهترینه بعضی از وبلاگستانا هستن که بلاگرای مذهبی به راحتی نمیتونن مطالبشون رو بنویسن و باید بکوچن وبلاگستانای دیگه.
خب حالا اصل مطلب :


ع: عشق؛ عاطفه؛ عرفان؛ عبرت ........
.
..
...
.........
.
.
.
.
.
آ: آرزو؛ ایمان؛ ایثار؛ اعتماد؛ اشکال ......
.
..
..
...
.....
.....
.............
د: دوست داشتن ؛دولت؛ دایره؛ دشمن؛ دیباج؛ دیده ؛ دنیا ......................
.......
..
..
.
.
ت: توقع ؛ تلاش ؛ تلفن ؛ ترافیک ؛تهمت ؛ توت ؛ توسن ؛ تبارک؛ تحسین؛ تقلمه؛ تشکر؛ تیم؛ توجه؛ ترمیم؛ تارومار؛ نوصیه؛ ترک ؛ تگرگ ؛ ته سیگار؛ تن درستی؛ تخم مرغ؛ تکراری؛ واووووووووووووووووووووووو ..........
...
.::
....
.
........
....
هر کدوم از اینا که میبینید در حال حاظر که نه در همه حال برا خودشون عالمی دارن ودنیایی از معنین !
هر کدوم از اینا میتونن برا خودشون خاطره بشن چه تلخ وچه شیرین حتی بعضیا شون تبدیل به یه هدف میشن تو زندگی بعضی از ماها و تاثیر گذارن امّا اگه همینا تبدیل به عادت بشن نه تنها تاثیر خودشون رو از دست میدن بلکه خاطراتی رو که خیلی هم اونا رو دوست داریم رو هم برا ما کم رنگ میکنن .
همینو میخواستم بگم از این همه کلمه! البته بدم نشد چنتا کلمه رو که ممکن بود از خاطرتون رفته باشه رو براتون تداعی کردم .
راستی دعا یادتون نره
.
 

 


[ شنبه 87/3/25 ] [ 8:43 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

اسیر؛ زندانی؛ تنهایی؛ غم؛ فراموشی؛ خواب و ابدیت
........................................
......................
.
.............
...
.........................
هر کدوم از اینا برا خودشون معنا و دنیایی حرف دارن
.....
..................................
                    ...............................
                                                  ....
حتی همین نقطه‏ها
که الآن کنار هم قرار گرفتن و صفی از نقطه رو تشکیل دادن
.........................
...........
........................
.............
زندگی؛ شادی؛ محبت؛ تکاپو و .............
اینا هم برا خودشون دنیایی از حرف و سخنن
............
..
.
..
...
.
امّا آیا همیشه میشه گفت همه‏ی اینا در ردیف هم قرار میگیرن به ترتیبی که نوشته شدن؟ تو زندگی روزمره چند بار این کلمات رو تکرار میکنیم و تا چه حد به زندگی امید داریم و برا هدفی که به وجود اومدیم تلاش میکنیم و تا چه حد مغمومیم و امیدی به زندگی نداریم؟
.
.
.
.

مخلص کلام شاد باشیم و شاد زندگی کنیم و به زندگی اطرافیانمون هم شادی ببخشیم.


[ سه شنبه 87/3/21 ] [ 7:17 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

شیدا....شیدا.....شیدا!!
موضوعات وب

  

 
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 272631