سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

*شیدایی برای مدتی تعطیل شد*


[ پنج شنبه 91/3/4 ] [ 10:36 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام:
نمیدونم والا چی بگم!
آخه گفتن برا خودتون تبلیغات کنید!!
به قول دوستا هیجان انگیزه...فیلتر اولیه که رد شدیم و حالا رسیدیم به وهله انتخابات.
........................

منم میخوام مدیر بشم:))

هههه
ههههه

هههه


پ ن :اخلاق اسلامی انتخاباتی رو نباید فراموش کرد.


[ چهارشنبه 91/3/3 ] [ 8:32 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام
فضایی آروم دور از هر نوع تنش و آزده خاطری.....انواع انرژهای مثبت.
نورافشانی آرام بخش...صدای ملکوتی قرآن....صدای راز و نیاز.....پخش کردن نذری میان مردم و زائران....چراغهای روشن و سبز بر بالای گنبد....سوسو زدن چراغهای چشمک زن انواع ماشین ها در خیابان و توفق هر از چند گاهی ماشینی جلوی درب امام زاده.....صدای شاد و دلنواز ریحانه میان صحن و حرم....باز کردن چادر مشکی و دنبال کردن من و ذوق کردن ریحانه....دست تکان دادن برای بابا و شنیده شدن صدای مواظبش باش گم نشه....!!صدای ملکوتی اذان.....وارد شدیم و کفش کندیم و سر ادب فرود آوردیم سلامی دادیم و نیتی که برای برآورده شدن حاجات بود....نشستن در میان صف نماز!!بوسیده شدن ریحانه توسط خانومی که قربان صدقه اش میرفت و لبخند ملیح ریحانه که به یاد ماندنی تر از لبخند ژوکوند بود بر روی قاب دلم.
 صدای تکبیر مردم و حضور امام جماعت برای اقامه نماز.
مرتب شدن صفوف نماز و آغاز راز و نیاز.


 آغاز بنده گی
اینم فیگور ریحانه که نمیذاره یکم حس ادبی بگیریم ما.
بازم امام زاده حسن و ما.
دعا یادتون نره. 


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 11:38 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

 

بنام خداوند بخشنده ی مهربان
و قطعا خدا با موسی سخن گفت؛ سخن‌گفتنی....
نساء 164
...
فکرش را بکن!
خدا با بشری حرف می‌زده.
نه فقط با الهام و وحی و شهود.
حرف‌هایی از جنس «کلمه».
حتّی حسرتش هم شیرین است...
 


[ پنج شنبه 91/2/28 ] [ 7:50 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

 

 
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید   :
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی بهت آن جا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد.
 اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه، گفت: اما این جا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیندن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آن ها را نمی دانم؟... خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی،
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند، چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.
 کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید خدایا! اگر من باید همین حالا بروم پس لطفاً نام فرشته ام را به من بگویید.
 خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیت ندارد،
می توانی او را ...
مادر صدا کنی


[ یکشنبه 91/2/24 ] [ 10:1 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

پندهایی از حاج محمّــد اسماعیل دولابی(رحمة الله علیه)

 Inline image 2
 Inline image 3  "دل های مؤمنین که به هم وصل می شود ، آب کُر است . وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد ، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."
Inline image 2 از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او . هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه ی چیزهای عالم لا اله الا الله

Inline image 2 اگر غلام خانه زادی پس از سال ها بر سر سفره ی صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگو ید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

Inline image 2 خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

Inline image 2 هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله" را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

Inline image 2 حضرت امیر علیه السلام به هر چیز نگاه کرد، لا اله الا الله را دید. در دعای دهه ی اول ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درخت ها و خس ها، به عدد سنگ ها و کلوخ ها، به عدد موها و پشم ها، به عدد بادها و ... لا اله الا الله

Inline image 2 چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگو ید. همیشه حرفت را ذ کر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر انسان ها صحبت کنی، با لسان خدا حرف بزن. ان شاء الله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه است که با فقیری همچون خود حرف بزند ؟ خواسته ات را از خدا بخواه که غنی است . خلق، آلت و اسبابی در دست خدا هستند و مخلوق اویند.
Inline image 2 مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام حوض کوثر است، انسان را تمیز و سبک می کند؛ روضه ای از روضه های بهشت است.
Inline image 2 در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان، همه ی غصه ها می رود. چون هزار غصه به دل میزبان است که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد.

Inline image 2 از مهمان بابت آنچه در مهمانی خورده است، سؤال و مؤاخذه نمی کنند. مهمان نه در دنیا و نه در آخرت، حساب و کتاب ندارد. پس صلاح در مهمان شدن است که خیر دنیا و آخرت در آن است.

Inline image 2 ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهما نی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد.
Inline image 2 هر وقت در زندگی ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است ؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

Inline image 2 عقد را در دنیا می بندند؛ ولی انعقاد مربوط به عالم بالاست. تا انعقاد نباشد، عقد صورت نمی گیرد. پس همسری را که دارید، اول خدا برایتان بریده بود که عقد شما هم عملی شد. خدا هم که جز خوب برای بنده ی مؤمن نمی برد. پس قدر آنچه خدا عطا کرده است را بدانید. ارزش هدیه به هدیه دهنده است. "هرچه از دوست رسد نیکوست"

Inline image 2 زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
 
Inline image 2 هر کاری را که در رابطه با خدا انجام می دهی، کامل و زیبا از کار در بیاور تا به حقیقت آن برسی؛ مثلا نماز را.

Inline image 2 لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

Inline image 2 خدا ما را برای شادی آفریده است نه برای غم. خدای واحد غنی و قوی، محال است مخلوقی را برای ناراحتی و غم بیافریند. اگر این بشارت را که ما را برای شادی آفریده اند، باور کردی و به خودت قبولاندی، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدی دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزی تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود. مشقّت و غم دنیا وسیله ای است برای خوشی و شادی.
Inline image 2 گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه. 


Inline image 2 جان دادن بهتر از جان کندن است. مؤمن جانش را با محبت تقدیم می کند و جان کافر را با زور می گیرند. حالا که هر چه دنیایی است، بالأخره رفتنی است، چه بهتر که خود آدم آن را به دوست تقدیم کند و در راه خدا بدهد.

Inline image 2 موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ.حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
Inline image 2 مؤمن از دنیا که می رود و به موت نائل می شود، از شهوات و غضب که او را گرم می کردند، خلاص و کاملاً خنک می شود؛ به نحوی که وقتی جنازه ی او را با آب سرد دنیا هم می شویند، فریاد می زند این آب داغ چیست که روی بدن من می ریزید؟
Inline image 2 اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

Inline image 2 تربت، دفع بلا می کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می کند.

Inline image 2 کسی که در سیرش به مقام رضا برسد، در بین راه نمی ماند و به مقصد می رسد؛ همان گونه که شخصی که حضرت رضا علیه السلام را به امامت قبول کند، تا امام دوازدهم را قبول خواهد داشت. در حالی که ممکن است کسی امامان پیش از حضرت رضا علیه السلام را قبول داشته باشد و دوازده امامی نباشد؛ مثل زیدیه و اسماعیلیه.
Inline image 2 محبت، کارش تغییر دادن و رنگ زدن است. مگر نمی بینی آن کس که دوستش داری، اخلاق و رفتار تو را عوض کرده و تو مانند او شده ای؟ موالیان ما، ما را با محبت خود رنگ الهی می زنند.

Inline image 2 هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه ی مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنه ایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه دار که می شوید، گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید، این چین ها باز می شود.
Inline image 2 مجنون برای دیدن لیلی در مسیری که محل عبور او بود، چند روز به انتظار نشست تا اینکه در نیمه های یک شب از شدت خستگی، همان طور که بر سر راه نشسته بود، خوابش برد. همان وقت لیلی از آنجا عبور کرد و وقتی دید مجنون به خواب رفته است، چند گردو جلو ی او گذاشت و رفت. وقتی مجنون بی دار شد و گردوها را دید، فهمید لیلی آمده و رد شده است و با این گردوها با او حرف زده و گفته است تو عاشق نیستی و باید بروی گردوبازی کنی؛ عاشق که خواب به چشمش راه ندارد.

Inline image 2 خطر در دو چیز است؛ سوء استفاده از مدارای بزرگان و مدارا نکردن با زیردستان.

Inline image 2 بعضی از مؤمنین آب قلیل هستند؛ هرگاه خود را آلوده کنند، ملاقات با یک شخص بزرگ که به منزله ی آب کرُ می باشد، آنها را پاک می کند.
Inline image 2 توجه به دنیا و کثرات و طبیعت، غم و غصه می آورد. کثرات، حزن آور است؛ اما آحاد و افراد الهی برطرف کننده ی غم و غصه هستند. مردان الهی و آحاد، افراد کمی هستند که اگر به آنها برخورد نماییم، ملاقات آنها برای ما بسیار سرنوشت ساز است و باید قدر آن را بدانیم. آنها نشانه های راه خدا هستند.

Inline image 2 امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم برای من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود برای او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مؤثرّ است . شبانه روزی ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم.

Inline image 2 حاج آقا دولابی: موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند، ولی ما سرگرم متاع دنیا شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب در پرده ی غیبت گشتیم. خدا و امام غایب نیستند. هر چه در نظر اهل دنیا غایب است، در نظر مؤمنین حاضر است.

Inline image 2 با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

Inline image 2 تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحما نی و… خدا م ی فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحما نی و… . کار محبت همین است.


[ یکشنبه 91/2/24 ] [ 9:46 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام:
امروز به اتفاق جمعی از دوستان پارسی بلاگی نمایشگاه کتاب بودیم.
رفتنی گل و بود و بلبل و زیبایی و به به قشر فرهیخته و ...... کلی حال کردن با نمایشگاه اونم با کالسکه صورتی ریحانه جون و ظرف غذا و بطری آب و لوازم پیکنیک کامل برای ریحانه جان.
به محض رویت شدن نمایشگاه ریحانه خانوم گفت:مامانی ببین شهر کتابای من رو بریم من میخوام کتاب بگیرم و ماژیک.هر غرفه ای میرفتیم از کالسکه آویزون میشد که من این رو میخوام این دختر گونه است این رو ببین صورتیه و...... هزاران دلیل برای خریدن اونواع و اقسام کتابها.
ما هم چشمتون روز بد نبینه نزدیک آخر ماهی هر چی پس انداز بود دادیم کتاب های گرون برای دختر خانوم گرام جهت تشویق از رفتن به شهر کتاب ها.

اندر احوالات نمایشگاه کتاب 

موقع برگشتن با انبوهی کتاب کالسکه و بچه به بغل با کیفی که اضافه تر از وزن خود بود وارد صحرای محشر مترو شدیم و اونجا بود که معنای یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه رو فهمیدیم!
با اندک هولی که قلبمون از چشمون زد بیرون وارد واگن شدیم و با اندک هول بیشتری که قبل و ریه و معده و ریحانه و امیر عباس رو از کف زمین پیدا کردیم از واگن پیاده شدیم.

اندر احوالات نمایشگاه 
و قرار گذاشتن همانا برای سالم ماندن و رسیدن به خانه و در صورت امکان همراه داشتن کالسکه تا منزل.
اندر احوالات نمایشگاه کتاب


این از کتاب ها و این هم کاسکه پر ماجرا و .......وفادارمون

اندر احوالات نمایشگاه کتاب

داغون شدیم رفت درد آور تر از اون اینکه کتاب هایی رو که میخواستم پیدا نکردم !
منتهی ریحانه جان با کلی کتاب رنگارنگ که هم اکنون در حال تیلیت کردن مغزم هست برای خواندنشون و کتاب نور الدین فرزند ایران هدیه روز مرد به همسرم به خانه آمدم.
پ ن الف:با رسیدن به درب ورودی منزل خدا رو شکر کردم که سالمیم.
پ ن ب:امیر عباس و ریحانه با وجود کول گرفتن های فراوان از من و رمیصا همچنان در حال برانداز و موشکافی کتاب هاشون هستند همسرم هم در هر چند ثانیه یک بار در حال تشکر کردن از من به خاطر پیدا کردن کتاب مورد علاقه اش و من در شوک مقدار پولی که روی کتاب داده ام و برای خودم چیزی نجستم.
نمایشگاه میل دارید حتما با مترو برید چون خاطره انگیزه!!(مگه نه رمیصا؟). 


[ چهارشنبه 91/2/20 ] [ 10:43 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام یه سری اس ام اس که به مناسنت بزرگداشت روزمون برام اومده رو اینجا میذارم تا شما هم کمی خوشحال شید(از جهت فانی بودنشون)
اولیش که یکی از دوستانم بهم زد که کلی خندیدم
6 روز مانده به روز زن اگر میخواهید دچار افسرده گی نشویداین ذکر را روزی صد بار تکرار کنید:اصلا مهم نیست اگه برام هدیه نمیخره.........

مرد آمد و دردی به دل عالم شد/از روز ازل قسمت زن ها غم شد/در دفتر خاطرات حوا خواندم /جانم به لبم رسید تا آدم شد/پیشاپیش روز زن را به همه زجر کشان عالم هستی که جان و روح خود را تعلیم موجودات ناشناخته ای به نام مرد نثار میکنند تبریک میگوییم.
 
خداوند زن ها را نمک زندگی آفرید تا مردها دیرتر بگندند(قدر خودتو بدون روزت مبارک.

شاید زن خوب مثل دایناسور نسلش منقرض شده باشه ولی مرد خوب مثل سیمرغ از همون اول هم افسانه بوده.از همین الان روزمون مبارک.


چیزی که زمان انقراضش بیش از زمان انقراض دایناسورهاست!!

چیزی که به افسانه ها پیوسته 

واقعیتی تلخ از طرز تفکر آقایون در مورد خانوم ها

روز زن 

این ها جهت شادی و لحظاتی خوش است.جدی نگیرید. 


[ سه شنبه 91/2/19 ] [ 4:15 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

سلام.
نا کجا آباد

یه ماهی هست که دنبال خونه میگردیم تا بتونیم جا به جا بشیم!
نا کجا آباد

این ماجرا ماست تو نا کجا آباد!
ما یعنی من و همسرم:سلام
بنگاهی یا هم مشاور املاکی:سلام بفرمایید
همسرم:برای سه نفر خونه چی دارید اجاره؟
بنگاهی:یه شصت و هشت متری هست بدون پارکینگ تو همین بنفشه 38 میلیون رهن.
همسرم:ما اجاره میخوایم بدیم نه رهن کامل
بنگاهی:متاسفانه نداریم
همسرم:ممنون.
یه بنگاه دیگه
این دفعه من تنهام
سلام: اجاره تا قیمت بوووووووووووووق(ارزون) چی دارید؟
بنگاهی:نداریم

نا کجا آباد
بازم من یه بنگاه دیگه
سلام:هنوز نشستم.
بنگاهی:نداریم
من:تو سرم هزار تا علامت تعجب...من که هنوز چیزی نپرسیدم!!
من و همسرم و همسرم متکلم:سلام ارزون ترین جایی که دارید چه قیمتی هست؟
بنگاهی:تو جمهوری اسلامی و ارزونی؟ای آقا حرفا میزندا!!
من و همسرم:تعجب و عصبانیت.
یه بنگاه دیگه:
من تو ماشین همسرم تو بنگاه
بازم دست از پا درازتر.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ما نسل بی بی بم هستیم و هنگام کنکور برای ما قحطی میاومد و از هزاران فیلتر رد میشدیم تا قبول شیم.هنگام ازدواج و هم مشکل مسکن و هزار مشکل دیگه.به نظر شما چه طور میشه که یکی میلیاردی اختلاس میکنه و ماهها طول میکشه تا مجازات بشه و یه جورایی در میره......اون وقت جوونایی مثل ما باید تاوون پس بدن؟!
پ ن الف:زندگی سخته ...... حلال زندگی کردن مشکل تر.
تو تابستون حجاب کردن سخته تو اون دنیا عقوبت شدن مشکل تر.
ازدواج کردن سخته نصف دیگه دینت رو نگه داشتن تو وضعیت کنونی مشکل تر
اینجاست که میگن نگه داشتن دین از نگه داشتن آتش در دست مشکل تره!


برگزیده مجله پارسی نامه 


[ دوشنبه 91/2/11 ] [ 4:32 عصر ] [ شیدا ] [ نظر ]

 

بغض کرد... 
.
.
.
.
.
یادش آمد:
.
.
.
.
مرد گفته بود سپرت را بفروش
و با پولش زندگی بساز برای فاطمه‌ام
اما نگفته بود:
.
.
.
.
.
دخترم ، خودش سپر می شود برایت...
 
 
سپر بلا

 


[ یکشنبه 91/2/3 ] [ 7:57 صبح ] [ شیدا ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

شیدا....شیدا.....شیدا!!
موضوعات وب

  

 
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 280152