|
پندهایی از حاج محمّــد اسماعیل دولابی(رحمة الله علیه)
اگر غلام خانه زادی پس از سال ها بر سر سفره ی صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگو ید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله" را بگو همه ی دلت را تصرف کند. حضرت امیر علیه السلام به هر چیز نگاه کرد، لا اله الا الله را دید. در دعای دهه ی اول ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درخت ها و خس ها، به عدد سنگ ها و کلوخ ها، به عدد موها و پشم ها، به عدد بادها و ... لا اله الا الله چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگو ید. همیشه حرفت را ذ کر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر انسان ها صحبت کنی، با لسان خدا حرف بزن. ان شاء الله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه است که با فقیری همچون خود حرف بزند ؟ خواسته ات را از خدا بخواه که غنی است . خلق، آلت و اسبابی در دست خدا هستند و مخلوق اویند. مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام حوض کوثر است، انسان را تمیز و سبک می کند؛ روضه ای از روضه های بهشت است.
در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان، همه ی غصه ها می رود. چون هزار غصه به دل میزبان است که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد.
از مهمان بابت آنچه در مهمانی خورده است، سؤال و مؤاخذه نمی کنند. مهمان نه در دنیا و نه در آخرت، حساب و کتاب ندارد. پس صلاح در مهمان شدن است که خیر دنیا و آخرت در آن است. ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهما نی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد. هر وقت در زندگی ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است ؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
عقد را در دنیا می بندند؛ ولی انعقاد مربوط به عالم بالاست. تا انعقاد نباشد، عقد صورت نمی گیرد. پس همسری را که دارید، اول خدا برایتان بریده بود که عقد شما هم عملی شد. خدا هم که جز خوب برای بنده ی مؤمن نمی برد. پس قدر آنچه خدا عطا کرده است را بدانید. ارزش هدیه به هدیه دهنده است. "هرچه از دوست رسد نیکوست" زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود. هر کاری را که در رابطه با خدا انجام می دهی، کامل و زیبا از کار در بیاور تا به حقیقت آن برسی؛ مثلا نماز را.
لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود. خدا ما را برای شادی آفریده است نه برای غم. خدای واحد غنی و قوی، محال است مخلوقی را برای ناراحتی و غم بیافریند. اگر این بشارت را که ما را برای شادی آفریده اند، باور کردی و به خودت قبولاندی، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدی دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزی تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود. مشقّت و غم دنیا وسیله ای است برای خوشی و شادی. جان دادن بهتر از جان کندن است. مؤمن جانش را با محبت تقدیم می کند و جان کافر را با زور می گیرند. حالا که هر چه دنیایی است، بالأخره رفتنی است، چه بهتر که خود آدم آن را به دوست تقدیم کند و در راه خدا بدهد. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ.حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن. مؤمن از دنیا که می رود و به موت نائل می شود، از شهوات و غضب که او را گرم می کردند، خلاص و کاملاً خنک می شود؛ به نحوی که وقتی جنازه ی او را با آب سرد دنیا هم می شویند، فریاد می زند این آب داغ چیست که روی بدن من می ریزید؟ تربت، دفع بلا می کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می کند. کسی که در سیرش به مقام رضا برسد، در بین راه نمی ماند و به مقصد می رسد؛ همان گونه که شخصی که حضرت رضا علیه السلام را به امامت قبول کند، تا امام دوازدهم را قبول خواهد داشت. در حالی که ممکن است کسی امامان پیش از حضرت رضا علیه السلام را قبول داشته باشد و دوازده امامی نباشد؛ مثل زیدیه و اسماعیلیه.
محبت، کارش تغییر دادن و رنگ زدن است. مگر نمی بینی آن کس که دوستش داری، اخلاق و رفتار تو را عوض کرده و تو مانند او شده ای؟ موالیان ما، ما را با محبت خود رنگ الهی می زنند. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه ی مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنه ایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه دار که می شوید، گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید، این چین ها باز می شود.
خطر در دو چیز است؛ سوء استفاده از مدارای بزرگان و مدارا نکردن با زیردستان. بعضی از مؤمنین آب قلیل هستند؛ هرگاه خود را آلوده کنند، ملاقات با یک شخص بزرگ که به منزله ی آب کرُ می باشد، آنها را پاک می کند. توجه به دنیا و کثرات و طبیعت، غم و غصه می آورد. کثرات، حزن آور است؛ اما آحاد و افراد الهی برطرف کننده ی غم و غصه هستند. مردان الهی و آحاد، افراد کمی هستند که اگر به آنها برخورد نماییم، ملاقات آنها برای ما بسیار سرنوشت ساز است و باید قدر آن را بدانیم. آنها نشانه های راه خدا هستند.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم برای من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود برای او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مؤثرّ است . شبانه روزی ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم. حاج آقا دولابی: موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند، ولی ما سرگرم متاع دنیا شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب در پرده ی غیبت گشتیم. خدا و امام غایب نیستند. هر چه در نظر اهل دنیا غایب است، در نظر مؤمنین حاضر است. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحما نی و… خدا م ی فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحما نی و… . کار محبت همین است.
[ یکشنبه 91/2/24 ] [ 9:46 صبح ] [ شیدا ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |