سلام
یه وقتایی احساس میکنم همش دارم زور میشنوم!
یه وقتایی حس بدی بهم دست میده و دنیا اونقدر کوچیک میشه برام مثل یه زندون!
یه وقتایی دلم پر میزنه و بغضم میگیره و آسمون دلم بارونی اما یه چیزی به نام غرور اجازه ورورد نمیده!
یه وقتایی دوست دارم های های گریه کنم و بلند بلند فریاد بزنم که کسی تو نا کجا آباد هم صدام رو نشنوه!
یه وقتایی اونقدر دلم پر میزنه برای دوران کودکیم که الکی خودم رو میانداختم زمین و مامانم میاومد و نازم رو میکشید و می گفت:اخ آخ آخ فدات شم و سرم رو میگرفت به دامنش و من های های گریه میکردم و یه پناهگاه که مثل کوه من رو تو آغوش گرفته بود ای کاش باز هم میشد اونجوری!!
یه وقتایی فقط و فقط دامان یه امام رئوف که جون میده واسه فریاد زدن هق هق زدن گریه های بلند بلند کردن و آرم شدن و کسی تو نا کجا آباد کنارت هم تعجب نکنه از گریه کردنت و بخواد جویای احوالت بشه!
بعد از شیش ماه دوری از حرم رفتم یه دل سیر.............!!
نه اینکه یه وقتایی به یادتون باشما نه!!همش به یادتون بودم و براتون بهترین ها رو آرزو کردم!!
التماس دعا ولادت مبارک!!
پ ن الف: